loading...

یادداشت‌های یک طلبه

Content extracted from http://panahzadeh.blog.ir/rss/?1746811258

بازدید : 0
شنبه 19 ارديبهشت 1404 زمان : 21:56
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

یادداشت‌های یک طلبه

جمعه, ۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۴، ۰۷:۱۹ ب.ظ

یادداشت‌های یک طلبه

مرحوم آیت‌الله حاج میزرا على‌آقا شیرازى کسی بود که مرحوم استاد مطهرى مدتى در اخلاق و عرفان بهره‌‌هاى معنوى فراوان از او برده است. شهید مطهری درباره ایشان می‌فرماید:

«از استاد خودم عالم جلیل القدر،مرحوم آقاى حاج میرزا على آقا شیرازى (اعلى اللّه مقامه) که از بزرگترین مردانى بود که من در عمر خود دیده‌ام و به راستى نمونه‌اى از زهّاد و عبّاد و اهل یقین و یادگارى از سلف صالح بود که در تاریخ خوانده‌ایم ... او خودش یک نهج البلاغۀ مجسّم بود، مواعظ نهج البلاغه در اعماق جانش فرو رفته بود. براى من محسوس بود که روح این مرد با روح امیر المؤمنین (ع) پیوند خورده و متصل شده است.راستى من هر وقت حساب مى‌کنم، بزرگترین ذخیرۀ روحى خودم را درک صحبت این مرد بزرگ مى‌دانم». [1]

ایشان این رؤیاى شنیدنیرا از استاد خویش نقل می‌کنند که:

ایشان (مرحوم آیت‌الله حاج میزرا على‌آقا شیرازى) یک روز ضمن درس در حالى که دانه‌هاى اشکشان بر روى محاسن سفیدشان مى‌چکید این خواب را نقل کردند، فرمودند: «در خواب دیدم مرگم فرا رسیده است؛ مردن را همان طورى که براى ما توصیف شده است، در خواب یافتم؛ خویشتن را جدا از بدنم مى‌دیدم و ملاحظه مى‌کردم که بدن مرا به قبرستان براى دفن حمل مى‌کنند. مرا به گورستان بردند و دفن کردند و رفتند. من تنها ماندم و نگران که چه بر سر من خواهد آمد؟! ناگاه سگى سفید را دیدم که وارد قبر شد. در همان حال حس کردم که این سگ، تندخویى من استکه تجسم یافته و به سراغ من آمده است. مضطرب شدم. در اضطراب بودم که حضرت سید الشهداء (ع) تشریف آوردند و به من فرمودند: غصّه نخور، من آن را از تو جدا مى‌کنم». [2]


[1] مطهری، مرتضی، عدل الهی، صدرا، تهران، ۱۳۷۸، چاپ ۱۰، ص۴۹.

[2] مجموعه آثار استاد شهید مطهری (عدل الهی)، جلد: ۱، صفحه: ۲۳۵

بازدید : 1
جمعه 18 ارديبهشت 1404 زمان : 0:36
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

یادداشت‌های یک طلبه

پنجشنبه, ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۴، ۰۹:۳۰ ب.ظ

یادداشت‌های یک طلبه

از موسى بن سیّار نقل شده: من در خدمت حضرت رضا علیه السلام بودم وارد کوچه‏‌هاى طوس شدیم. سر و صدائى شنیدم و از پى آن صدا رفتم. دیدم جنازه ‏اى است.

حضرت رضا علیه السلام پاى از رکاب خارج نموده پیاده شد و بطرف جنازه آمد جنازه را بلند کرد. حضرت چنان به آن جنازه چسبیده بود مثل بره ‏اى که به مادرش بچسبد. سپس خطاب به من فرمود:

«یَا مُوسَى بْنَ سَیَّارٍ مَنْ شَیَّعَ جَنَازَةَ وَلِیٍّ مِنْ أَوْلِیَائِنَا خَرَجَ مِنْ ذُنُوبِهِ کَیَوْمَ وَلَدَتْهُ أُمُّهُ لَا ذَنْبَ عَلَ یْهِ» [ هر کس تشییع از جنازه یکى از دوستان ما بنماید چنان گناهانش می‌ریزد مثل اینکه تازه از مادر متولد شده و گناهى برایش نمی‌‏ماند].

همان طور رفت تا آن جنازه را کنار قبر گذاشتند امام علیه السلام جلو رفت ودست روى سینه‏اش گذاشت سپس فرمود:

«یَا فُلَانَ بْنَ فُلَانٍ أَبْشِرْ بِالْجَنَّةِ فَلَا خَوْفَ عَلَیْکَ بَعْدَ هَذِهِ السَّاعَةِ» [ ای فلان پسر فلان، تو را به بهشت بشارت میدهم؛ دیگر پس از این ساعت ترسى بر تو نیست].

عرض کردم فدایت شوم مگر این مرد را میشناسى؟! به خدا قسم باین سرزمین تا امروز پا نگذاشته‏ اى. حضرت فرمود:

«یَا مُوسَى بْنَ سَیَّارٍ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّا مَعَاشِرَ الْأَئِمَّةِ تُعْرَضُ عَلَیْنَا أَعْمَالُ شِیعَتِنَا صَبَاحاً وَ مَسَاءً فَمَا کَانَ مِنَ التَّقْصِیرِ فِی أَعْمَالِهِمْ سَأَلْنَا اللَّهَ تَعَالَى الصَّفْحَ لِصَاحِبِهِ وَ مَا کَانَ مِنَ الْعُلُوِّ سَأَلْنَا اللَّهَ الشُّکْرَ لِصَاحِبِه‏» [ ای موسى بن سیّار! مگر نمیدانى اعمال شیعیان هر صبح و شام‏ بر ما ائمه عرضه مى‏شود؟! هر کوتاهى که داشته باشند از خدا درخواست می‌کنیم از آن چشم‌پوشى نماید و هر کار نیک که داشته باشند از پروردگار تقاضا می‌کنیم پاداش آنها را بدهد]. [1]


[1] ابن شهر آشوب مازندرانى، محمد بن على، مناقب آل أبی طالب علیهم السلام، ج‏ 4، ص 341؛ 4جلد، علامه - قم، چاپ: اول، 1379 ق.

بازدید : 4
جمعه 4 ارديبهشت 1404 زمان : 21:26
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

یادداشت‌های یک طلبه

از ابوبصیر شاگرد امام صادق علیه‌السلام نقل شده که: من همسایه‏اى داشتم که پیرو سلطانى بود و (از راه حرام) مالى به دست آورده بود و مجلسى براى زنان آوازه خوان آماده می‌ساخت و همگى نزدش جمع می‌شدند و خودش هم شراب ‌مینوشید و مرا می‌آزرد. من بارها به خودش شکایت و گله کردم، ولى او دست از کارهایش برنداشت. وقتی بر شکایت پافشارى زیاد کردم، به من گفت: «من مردى گرفتارم و تو مردى درستکار و سالم هستی، اگر حال مرا به صاحبت [ امام صادق علیه السلام] عرضه کنى، امیدوارم خدا من را هم به وسیله تو نجات بخشد».

گفتار او در دلم تأثیر کرد؛ وقتی خدمت امام صادق علیه السلامرسیدم حال او را بیان کردم. حضرت به من فرمود:

«إِذَا رَجَعْتَ إِلَى الْکُوفَةِ سَیَأْتِیکَ فَقُلْ لَهُ یَقُولُ لَکَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ دَعْ مَا أَنْتَ عَلَیْهِ وَ أَضْمَنَ لَکَ عَلَى اللَّهِ الْجَنَّةَ» ( وقتی به کوفه بازگردى، نزد تو آید به او بگو جعفر بن محمد می‌گوید: تو آنچه را بر سرش هستى واگذار، من بهشت را از خدا براى تو ضمانت می‌کنم).

ابوبصیر می‌گوید: وقتی به کوفه بازگشتم، او و دیگران نزد من آمدند، من او را نزد خود نگاه داشتم تا منزل خلوت شد. آنگاه به او گفتم: اى مرد من حال تو را به حضرت ابى عبداللَّه جعفر بن محمد امام صادقعلیه‌السلام عرض کردم‏ و ایشان فرمودند: چون به کوفه بازگشتى و نزد تو آید، به او بگو جعفر بن محمد می‌گوید: آنچه را بر سرش هستى واگذار، من بهشت را از خدا براى تو ضمانت می‌کنم. او گریست و گفت: تو را به خدا سوگند امام صادق علیه‌السلام به تو چنین گفت؟ من سوگند یاد کردم که او به من چنین فرمود. همینکه این فرمایش حضرت را شنید گفت: تو را بس است (همین اندازه بر عهده تو بود و باقى بر عهده من) سپس رفت و بعد از چند روز نزد من فرستاد و مرا خواست. چون نزد او رفتم دیدم پشت در خانه خود برهنه نشسته است، به من گفت: ابابصیر! هر چه در منزل داشتم بیرون کردم (به صاحبانش رسانیدم و در راه خدا دادم حتى لباسهایم را) و اکنون چنانم که می‌بینى.

ابو بصیر گوید: من نزد دوستانم رفتم و پوشاکى برایش گرد آوردم.

چند روز دیگر گذشت. به دنبال من فرستاد که من بیمارم، نزد من بیا. من نزدش رفتم و براى معالجه او در رفت و آمد بودم تا مرگش فرا رسید. نزدش نشسته بودم که جان مى‏داد، زمانى بیهوش شد و سپس بهوش آمد، و گفت: ابا بصیر! صاحبت به عهد خودش درباره ما وفا کرد ( امام صادق علیه السلامبضمانت خود وفا کرد). سپس درگذشت. رحمت خدا بر او باد.

چون حج گزاردم نزد امام صادق علیه السلامرسیدم و اجازه خواستم، چون خدمتش رفتم، هنوز یک پایم در صحن خانه و یک پایم در راه رو بود که از داخل اتاق بى‏آنکه چیزى بگویم، فرمود:

« یَا أَبَا بَصِیرٍ قَدْ وَفَیْنَا لِصَاحِبِکَ » (اى ابا بصیر! ما براى رفیقت وفا کردیم).

کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، ج‏1، ص474، 8جلد، دار الکتب الإسلامیة - تهران، چاپ: چهارم، 1407 ق.

بازدید : 9
يکشنبه 30 فروردين 1404 زمان : 21:46
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

یادداشت‌های یک طلبه

از ربیع، حاجب و شخص مورد اعتماد منصور خلیفه عباسی نقل شده که وقتی منصور، جعفر بن محمد ( حضرت امامصادق علیه‌السلام) را احضار کرد من ایشان را هنگام داخل شدن بر منصور دیدم که لبانش می‌جنبید و هر اندازه لبانش را می‌جنبانید خشم منصور فرو می‌نشست تا اینکه منصور آن جناب را نزدیک خود نشانید و از او خوشنود گشت، چون آن حضرت از نزد منصور بیرون آمد، به ایشان عرض کردم: همانا منصور سخت بر تو خشمناک بود و چون شما بر او وارد شدى لبان خود را مى‏جنباندى و هرگاه لبانت را می‌جنباندى خشم او فرو مى‏نشست، شما چه مى‏گفتى؟ حضرت فرمود: دعاى جدم حسین علیه السلام را می‌خواندم. عرض‌ کردم: قربانت گردم آن دعا چیست؟ حضرت فرمود: این دعا را می‌خواندم که:

« یَا عُدَّتِی عِنْدَ شِدَّتِی‏ وَ یَا غَوْثِی عِنْدَ کُرْبَتِی احْرُسْنِی بِعَیْنِکَ الَّتِی لَا تَنَامُ وَ اکْنُفْنِی بِرُکْنِکَ الَّذِی لَا یُرَامُ»

( اى پناه من در سختى‌‌ام، اى فریادرس من در درماندگى‌ام! من را با چشم خودت که هرگز نمی‌خوابد حراست فرما و با رکن خودت که سست و ویران نمى‏شود حمایت فرما).

ربیع گوید: پس من آن دعا را حفظ کردم و هرگز پیش آمد دشوارى براى من پیش نیامد جز اینکه این دعا را خواندم و به برکت این دعا برطرف شد

مفید، محمد بن محمد، الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، ج 2، ص 184، 2جلد، کنگره شیخ مفید - قم، چاپ: اول، 1413 ق.

بازدید : 6
شنبه 29 فروردين 1404 زمان : 2:11
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

یادداشت‌های یک طلبه

جمعه, ۳۰ فروردين ۱۴۰۴، ۱۱:۳۱ ب.ظ

یادداشت‌های یک طلبه

خداوند در قرآن کریم در آیه 23 سوره احزاب می‌فرماید:

« مِنَ الْمُؤْمِنینَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى‏ نَحْبَهُ‏ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْدیلاً» (از میان مؤمنان مردانى هستند که به آنچه با خدا بر سر آن پیمان بسته بودند صادقانه وفا کردند؛ پس بعضى از آنان پیمان خود را به انجام رساندند [و شهید شدند]، و بعضى از آنان در انتظارند و به هیچ وجه [تعهدشان را] تغییر نداده‏اند).

از امام باقر علیه‌السلام روایت شده که درباره این آیه فرمودند:

م راد از وفای صادقانه به عهد که در آیه «مِنَ الْمُؤْمِنینَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ» این است که «أَلاَّ یَفِرُّوا أَبَداً» (ایشان هیچگاه از میدان جهاد فرار نکردند)و مراد از «فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى‏ نَحْبَهُ‏» (بعضى از آنان پیمان خود را به انجام رساندند) حضرت حمزه و حضرت جعفربن ابی طالب است که به شهادت رسیدندو مراد از «وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ» حضرت علی علیه‌السلام است که (درجنگ‌های زمان رسول خدا صلّی الله علیه و آله شهید نشد) و منتظر شهادت ماند».

مجلسی، محمدباقر بن محمدتقی، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (علیهم السلام)، جلد ۲۲، صفحه ۲۷۷، دار إحیاء التراث العربی، بیروت – لبنان.

بازدید : 5
شنبه 29 فروردين 1404 زمان : 1:51
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

یادداشت‌های یک طلبه

جمعه, ۳۰ فروردين ۱۴۰۴، ۱۱:۱۰ ب.ظ

یادداشت‌های یک طلبه

در تفسیر قمی‌نحوه شهادت حضرت حمزه سیدالشهداء علیه‌السلام عموی رسول خدا صلّی الله علیه و آله چنین نقل شده است:

«وَ کَانَتْ هِنْدُ بِنْتُ عُتْبَةَ فِی وَسْطِ الْعَسْکَرِ، فَکُلَّمَا انْهَزَمَ رَجُلٌ مِنْ قُرَیْشٍ رَفَعَتْ إِلَیْهِ مِیلًا وَ مُکْحُلَةً- وَ قَالَتْ إِنَّمَا أَنْتَ امْرَأَةٌ فَاکْتَحِلْ بِهَذَا»

([در جنگ احد] هند بنت عتبه در میان لشکر بود و هرگاه مردی از قریش مغلوب می‌شد، چوب و سرمه‌‌‌ای به سوی او می‌افکند و می‌گفت: تو فقط یک زن هستی، پس این را بر سرمه خود بگذار)؛

«وَ کَانَ حَمْزَةُ بْنُ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ یَحْمِلُ عَلَى الْقَوْمِ فَإِذَا رَأَوْهُ انْهَزَمُوا وَ لَمْ یَثْبُتْ لَهُ وَاحِدٌ»

(حمزه بن عبدالمطلب به مردم حمله می‌کرد و هرگاه دشمن او را می‌دیدند فرار می‌کردند و هیچ یک از آنها در برابر او محکم نمی‌ایستاد)؛

«وَ کَانَتْ هِنْدُ بِنْتُ عُتْبَةَ قَدْ أَعْطَتْ وَحْشِیّاً عَهْداً- لَئِنْ قَتَلْتَ مُحَمَّداً أَوْ عَلِیّاً أَوْ حَمْزَةَ لَأَعْطَیْتُکَ رِضَاکَ»

(هند بنت عتبه وحشی را عهد کرده بود اگر محمد، علی یا حمزه را می‌کشتی، تو را راضی می‌کنم)؛

«وَ کَانَ وَحْشِیٌّ عَبْداً لِجُبَیْرِ بْنِ مُطْعِمٍ حَبَشِیّاً، فَقَالَ وَحْشِیٌّ أَمَّا مُحَمَّدٌ فَلَا أَقْدِرُ عَلَیْهِ وَ أَمَّا عَلِیٌّ فَرَأَیْتُهُ رَجُلًا حَذِراً- کَثِیرَ الِالْتِفَاتِ فَلَمْ أَطْمَعْ فِیهِ»

(وحشی غلام جبیر بن معتم حبشی بود. وحشی گفت: در مورد محمد [صلّی الله علیه و آله]، من نمی‌توانم او را کنترل کنم؛ اما علی را مردی محتاط دیدم که زیاد به اطراف نگاه می‌کرد، پس امیدی به او نداشتم)؛

«قَالَ فَکَمَنْتُ لِحَمْزَةَ فَرَأَیْتُهُ یَهُدُّ النَّاسَ هَدّاً- فَمَرَّ بِی فَوَطِئَ عَلَى جُرُفِ نَهَرٍ فَسَقَطَ، فَأَخَذْتُ حَرْبَتِی فَهَزَزْتُهَا وَ رَمَیْتُهُ فَوَقَعَتْ فِی خَاصِرَتِهِ- وَ خَرَجَتْ مِنْ مَثَانَتِهِ مُغَمَّسَةً بِالدَّمِ فَسَقَطَ فَأَتَیْتُهُ- فَشَقَقْتُ بَطْنَهُ وَ أَخَذْتُ کَبِدَهُ وَ أَتَیْتُ بِهَا إِلَى هِنْدٍ فَقُلْتُ لَهَا هَذِهِ کَبِدُ حَمْزَةَ»

(گفت: در کمین حمزه نشستم و دیدم که مردم را تهدید می‌کند. از کنارم رد شد و پا به ساحل رودخانه گذاشت و افتاد. نیزه ام را گرفتم و تکان دادم و به طرفش پرتاب کردم. به کمرش خورد و غرق در خون از مثانه اش بیرون آمد. او افتاد. به سمتش رفتم و شکمش را باز کردم و جگرش را گرفتم. آن را نزد هند آوردم و به او گفتم: این جگر حمزه است)؛

«فَأَخَذَتْهَا فِی فِیهَا فَلَاکَتْهَا فَجَعَلَهَا اللَّهُ فِی فِیهَا مِثْلَ الدَّاغِصَةِ فَلَفَظَتْهَا وَ رَمَتْ بِهَا فَبَعَثَ اللَّهُ مَلَکاً فَحَمَلَهَا وَ رَدَّهَا إِلَى مَوْضِعِهَا»

(پس هند آن را در دهان گرفت و جوید و خداوند آن را مانند پرستو در دهانش قرار داد و آن را تف کرد و دور انداخت. سپس خداوند فرشته‌‌‌ای را فرستاد که آن را حمل کرد و به جای خود بازگرداند)؛

حضرت اباعبدالله امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

«یَأْبَى اللَّهُ أَنْ یُدْخِلَ شَیْئاً مِنْ بَدَنِ حَمْزَةَ النَّارَ»

(خداوند از داخل شدن هیچ عضوی از بدن حمزه در آتش ابا دارد و لذا خودداری کرد)؛

«فَجَاءَتْ إِلَیْهِ هِنْدٌ فَقَطَعَتْ مَذَاکِیرَهُ وَ قَطَعَتْ أُذُنَیْهِ وَ جَعَلَتْهُمَا خُرْصَیْنِ‏ وَ شَدَّتْهُمَا فِی عُنُقِهَا، وَ قَطَعَتْ یَدَیْهِ وَ رِجْلَیْه‏»

(پس (هند نزد حمزه علیه‌السلام آمد و اندام تناسلی او را برید و گوشهایش را برید و دستبندهایی ساخت و به گردنش بست. دست و پای او را هم برید).

قمى، على بن ابراهیم، تفسیر القمی، ج ‏1، ص 116؛ 2جلد، دار الکتاب - قم، چاپ: سوم، 1404ق.

بازدید : 25
يکشنبه 4 اسفند 1403 زمان : 13:02
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

یادداشت‌های یک طلبه

10:22:36 (م 1226 ق) بى‌نظیرترین شرح «قواعد الأحکام» تألیف علامۀ حلى (م 726 ق) (قده) است و و حدود سى سال (1226- 1197) تألیف آن طول کشیده است.

از ویژگى‌هاى بسیار مهم کتاب، استقراء تام در اقوال و نظریات فقها و مراجعۀ مستقیم به کتاب‌هاى آنان مى‌باشد. در این کتاب تمام اقوال و نظریات فقهاى عظام، اجماع اصحاب و حتى موارد مشهورترین آنان با دقتى کم‌نظیر و روشى بدیع گردآورى شده است. مؤلف داراى کتابخانۀ‌اى بوده است که تمام کتاب‌هاى فقهى مورد نیازش در اختیار او بوده است و بنابراین به کمتر کتابى به صورت نقل قول اشاره دارد.( أعیان الشیعة ج 4/ 293).

از دیگر ویژگى‌هاى کتاب احترام مؤلف به اساتید بزرگوارش مى‌باشد. صاحب أعیان الشیعة در این رابطه مى‌گوید:

أما تعظیمه لأهل العلم و لا سیما مشایخه فلم یعهد مثله من غیره قدیما و حدیثا کما یظهر من دیباجات کتبه و قال بعض العلماء ما رأیت مصنفا کصاحب مفتاح الکرامة فإنه و إن نسب جمیع ما حققه من مصنفاته إلى مشایخه هضما لنفسه و قال فی خطبة بعض مصنفاته: ما کان فیها من تحقیق سمین فهو للأستاد و ما کان فیه من غش فهو لی، و هذا ما رأیته من غیر المصنفین. (أعیان الشیعة ج 4/ 290 و 291).

مؤلف در نگارش این کتاب به تلاشى شبانه روزى دست زده است بطورى که بسیارى از کتاب‌ها را در نیمه‌هاى شب یا نزدیک فجر به پایان رسانیده است. به عنوان مثال کتاب طهارت را در ربع آخر شب و کتاب دین را ساعتى قبل از اذان صبح، جلد هفتم( احیاء موات و توابع آن) را بعد از نیمه‌شب نهم ماه مبارک رمضان، کتاب شفعه و اقرار را در شب‌هاى قدر و شب عید فطر به پایان رسانیده است. حتى در ماه مبارک رمضان و شب‌هاى قدر به تألیف کتاب اقدام نموده بطورى که 8 تا 10 جزء از کتاب اقرار را در ماه مبارک رمضان به پایان رسانیده است. در این رابطه نیز شعرى به این مضمون سروده است:

اتعبت نفسی بهذا الشرح مجتهداً

ما صدّنی عنه شی‌ء قلّ أو أکثراً

کل النهار و کل اللیل فی شغل

فلا أبالی أطال اللیل أم فطراً

( أعیان الشیعة ج 4/ 294)

مؤلف در سال‌هاى 1221 ق تا 1226 ق در حالى که شهر نجف اشرف و کربلاى معلا و حلّه به محاصره وهابى‌ها و آل سعود درآمده بود، به تألیف جلدهاى ششم و هفتم و هشتم مفتاح الکرامة پرداخته است در واقع اواخر این کتاب‌ها تاریخچه‌اى از زمان و رویدادهاى آن را در بردارد و اوضاع آن زمان در آنها حکایت شده است. مؤلف در این قسمت‌هاى کتاب از قتل مردان و کودکان و گرفتن اموال و تسلط بر شهر مکه و مدینۀ منوره و تخریب قبرستان بقیع و حمله به نجف اشرف و تعطیلى سه سالۀ زیارت مکۀ منوره و بسته شدن راه‌ها و قتل عام زائرین امام حسین( ع) و به آتش کشیده شدن مزارع خبر داده است.

به نقل از نرم افزار «جامع فقه اهل بیت علیهم السلام 2»، مرکز تحقیقات کامپیوترى علوم اسلامى‌ (نور)

بازدید : 24
يکشنبه 4 اسفند 1403 زمان : 12:57
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

یادداشت‌های یک طلبه

شیخ محمد حسن بن شیخ باقر بن شیخ عبدالرحیم بن آقا محمد بن ملا عبد الرحیم شریف اصفهانى، معروف به « صاحب جواهر» در سال 1200 ق در خانه شیخ محمد باقر نجفى به دنیا آمد و در روز اول شعبان 1266 ق درگذشت.

ایشان علمایى را که درباره ولایت فقیه تردید دارند بسختى مورد نکوهش قرار داده، مى نویسد: «این افراد طعم فقه را نچشیده و از فرمایش ائمه علیه السلام چیزى نفهمیده‌اند». صاحب جواهر درباره ولایت فقیه مى نویسد: « اگر ولایت عامه فقیه نباشد، بسیارى از کارهاى مربوط به شیعیان معطل مى ماند»‌.

شیخ محمد حسن نجفى در 25 سالگى نگارش کتاب بى همتاى « جواهر الکلام» در شرح کتاب شرایع الاسلام محقق حلى را آغاز کرد. جواهر الکلام، این دائره المعارف فقه شیعه ثمره 32 سال تلاش شبانه روزى او اینک معتبرترین متن درسى عالیترین سطح دروس حوزه‌هاى علمیه شیعه، یعنى درس خارج فقه است. کتاب «جواهر الکلام فی شرح شرائع الإسلام» از نظر وسعت تتبع و جمع‌آورى و احاطه به اقوال و دلال نظریات فقهى علما بر تمام کتاب‌هاى فقهى برترى دارد. هم‌چنین از نظر توجه و روى آوردن اهل علم و بزرگان از فقهاى شیعه کمتر کتابى مانند جواهر الکلام توفیق داشته است.

کتاب جواهر الکلام در حالى که یک دوره کامل فقه شیعه مى‌باشد جامع جمیع کتاب‌هاى فقهى نیز مى‌باشد.

کتاب جواهر الکلام نیز نظیر شرایع الاسلام داراى چهار بخش اساسى عبادات، عقود، ایقاعات و احکام مى‌باشد. از جلد اول تا 21 عبادات و از جلد 21 تا 31 عقود و از جلد 32 تا 35 ایقاعات و از جلد 35 تا 43 احکام مطرح شده است. مباحث مطرح شده در 43 جلد تنظیم شده‌اند.

اولین ویژگى این کتاب وسعت تتبع و دقت مؤلف در اقوال و نظریات فقهاى بزرگ شیعه مى‌باشد. دومین خصوصیت نیز اسلوب و روش بى‌نظیرى است که از ابتدا تا انتهاى کتاب ثابت مانده است. سومین ویژگى این که با داشتن کتاب جواهر از بسیارى از کتاب‌هاى فقهى مى‌توان بى‌نیاز شد و مجتهد با رجوع به این کتاب مى‌تواند اطمینان پیدا کند در بسیارى از مسائل فقهى نیازى به کتاب دیگرى ندارد اما سایر کتاب‌هاى فقهى این گونه نیستند.

از خصوصیات دیگر این که مسائل و فروع کم‌یاب و نادر فقهى که در سایر کتاب‌هاى فقهى پیدا نمى‌شود در جواهر ذکر شده است و بنابراین، این کتاب جامع فروع و امهات مسائل فقهى مى‌باشد.

به نقل از نرم افزار «جامع فقه اهل بیت علیهم السلام 2»، مرکز تحقیقات کامپیوترى علوم اسلامى‌ (نور)

بازدید : 24
يکشنبه 4 اسفند 1403 زمان : 12:52
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

یادداشت‌های یک طلبه

شیخ نجم الدین جعفر بن الحسن بن یحیى بن سعید هذلی حلی، معروف به « محقق حلى» در سال 602 هجرى قمرى در شهر تاریخى حله قدم به عرصۀ وجود گذارد.

محقق حلى با یک واسطه شاگرد ابن زهره و ابن إدریس حلى است و استاد علامۀ حلى بوده است. فیلسوف و ریاضى‌دان بزرگ، خواجه نصیر الدین طوسى با او در حله ملاقات کرده و در جلسۀ درس فقهش حضور یافته است. ایشان در سال 676 هجرى قمرى در سن 74 سالگى بدرود حیات گفت و بدن مطهر آن بزرگوار را در جوار بارگاه ملکوتى امیر المؤمنین علیه السلام به خاک سپردند (و بنابر نقلى مرقد آن عالم ربانى در حله است).

کتاب « شرائع الاسلام» از بى‌نظیرترین آثار فقهى امامیّه و از مشهورترین و مهم‌ترین آثار بجامانده از محقق حلى( قده) مى‌باشد. این کتاب از زمان نگارش مورد توجه فقهاى عظام واقع شده و شروح متعددى همچون «مسالک الأفهام» شهید ثانى (م 966 ق)، «مدارک الأحکام» سید محمد عاملى (م 946 ق)، «جواهر الکلام» شیخ محمد حسن نجفى (م 1261 ق)، «مصباح الفقیه» آقا رضا همدانى( م 1322 ق) بر آن نگاشته شده است.

این کتاب از زمان نگارش در حوزه‌هاى علمیه تدریس مى‌شده و بیش از هفتصد و پنجاه سال متن درسى حوزه‌هاى علمیۀ شیعه بوده است. اگر چه محقق حلى داراى آثار علمى همچون «مختصر النافع»، «النهایة و نکتها» و «المعتبر» مى‌باشد. امّا شرایع الاسلام به دلیل نظم و ترتیب کم‌نظیر فروعات فقهى و دقت و شیوۀ بى‌نظیر در طرح مباحث از جایگاه خاص و رتبۀ والایى برخوردار است.

مؤلف بعدها شرایع الاسلام را خلاصه نموده و آن را «النافع فی مختصر الشرایع» نامیده است که به «مختصر النافع» مشهور شده است. بعدها نیز مختصر النافع که همچون شرایع الاسلام فقه مختصر و فتوایى است بوسیلۀ محقق حلى شرح استدلالى زده شده است و کتابالمعتبر تدوین و تألیف شده است.

شیوۀ تقسیم‌بندى مطالب کتاب از مشخصه‌هاى بارز کتاب مى‌باشد. مباحث فقهى در چهار قسمت عبادات، عقود، ایقاعات و احکام دسته‌بندى شده و سپس هر کدام از این چهار قسمت به صورت کتاب‌هاى مستقلى که در موضوعى واحد داراى اشتراک هستند گردآورى شده. سپس هر کتاب را به ارکان، فصول، مقدمات، انظار و اطراف، بصورت منظم به بخش‌هاى جداگانه تقسیم شده است. و در نهایت هر کدام از آنها را به فقرات و سپس آنها را به بحوث و بعد از آن به اجزاء مشخصى تقسیم نموده است. بنابراین مباحث فقهى در یک شبکۀ معظم، مدون شده است.

به نقل از نرم افزار «جامع فقه اهل بیت علیهم السلام 2»، مرکز تحقیقات کامپیوترى علوم اسلامى‌ (نور)

بازدید : 21
يکشنبه 4 اسفند 1403 زمان : 12:47
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

یادداشت‌های یک طلبه

محمد بن على بن حسین بن بابویه قمى، مشهور به « شیخ صدوق»، در سال 305 هجرى قمرى، در خاندان علم و تقوى، در شهر قم دیده به جهان گشود (سالهاى 306 و 307 نیز براى ولادت شیخ ذکر شده است).

شیخ طوسى جریان ولادت وى را چنین نقل نموده: «على بن بابویه با دختر عموى خود ازدواج کرده بود؛ ولى از او فرزندى به دنیا نیامد. او در نامه‌اى از حضور شیخ ابو القاسم، حسین بن روح تقاضا کرد تا از محضر حضرت بقیة الله عجل الله تعالى فرجه بخواهد براى او دعا کند تا خداوند اولاد صالح و فقیه به او عطا نماید. پس از گذشت مدتى از ناحیۀ آن حضرت این گونه جواب رسید:« تو از این همسرت صاحب فرزند نخواهى شد; ولى به زودى کنیزى دیلمیه نصیب تو مى‌شود که از او داراى دو پسر فقیه خواهى گشت».

شیخ صدوق نیز، جریان ولادت خود را که با تقاضاى کتبى پدرش از محضر امام زمان عجل الله تعالى فرجه و دعاى آن حضرت بوده، در کتاب کمال الدین به صورت حدیث آورده و مى‌افزاید: «هرگاه ابو جعفر محمد بن على الاسود مرا مى‌دید که براى فرا گرفتن علم و دانش به محضر استاد مى‌روم به من مى‌فرمود:« این میل و اشتیاق به علم و دانش که در تو وجود دارد مایۀ شگفتى نیست; زیرا تو به دعاى امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشریف متولد شده‌اى».

پدر بزرگوارش، على بن حسین بن بابویه قمى، از برجسته‌ترین علما و فقهاى بزرگ زمان خود بود. در آن روزگار، با آنکه عالمان و محدثان بسیارى در قم مى‌زیستند، پرچم هدایت و مرجعیت فتوا بر دوش این عالم عابد و محدث زاهد و صاحب کرامات، یعنى على بن بابویه( پدر شیخ صدوق) بوده است. او دکه‌اى کوچک در بازار قم داشت که از راه کسب و تجارت و در نهایت زهد و عفاف، امرار معاش مى‌کرد و ساعاتى از روز را نیز در منزل خود به تدریس و تبلیغ احکام و نقل روایات مى‌پرداخت.

این عالم بزرگ و آخرین بازماندۀ خاندان صدوق، پس از عمرى طولانى و پر برکت در سال 381 هجرى دیده از جهان فانى فرو بست و به سراى باقى شتافت.

« کتاب من لا یحضره الفقیه» مجموعه روایات اهل بیت علیهم السلام دربارۀ مسائل فقهى و احکام شرعى. شیخ صدوق در این کتاب روایات فقهى را که از دیدگاه خود صحیح و معتبر بوده جمع آورى نموده است.

این کتاب یکى از ارزشمندترین منابع روایى شیعه به شمار مى‌آید و یکى از چهار کتاب معتبر روایى شیعه است و هر مجتهدى در اجتهاد و استنباط احکام شرعى باید به روایات آن توجه داشته باشد.

شیخ صدوق این کتاب را به درخواست یکى از سادات بزرگوار شهر بلخ به نام شریف الدین ابو عبد الله محمد بن حسین معروف به نعمت نگاشته است. او از شیخ صدوق درخواست کرده بود مانند کتاب« من لا یحضره الطبیب» محمد بن ذکریاى رازى در علم طب، او هم کتابى در علم فقه به نگارش درآورد تا مورد استفاده کسانى قرار گیرد که به علما و فقهاى بزرگ دسترسى ندارند و با مراجعۀ به آن بتوانند به احکام شرعى و وظایف خود آگاه گردند. شیخ صدوق نیز با پذیرفتن این درخواست مى‌فرمایند من در این کتاب بنا ندارم تا هر چه روایت شده را نقل نمایم بلکه فقط آن روایاتى را نقل مى‌کنم که آنها را صحیح و معتبر مى‌دانم و به آن فتوا مى‌دهم و عقیده دارم که میان من و خداوند حجت است.

شیخ صدوق در این کتاب فقط نام راوى اولى را که روایت را از امام علیه السلام روایت کرده آورده و در آخر کتاب یعنى در بخش «مشیخه» سند خود را به آن راوى نقل مى‌کند تا روایات از حالت ارسال خارج شده و اصطلاحا مسند شوند و استفاده از آن براى مراجعه کنندگان آسان‌تر گردد.

در قرون اولیه اسلامى فقهاى شیعه فقط به روایت و نقل سخنان ائمه علیهم السلام اکتفا مى‌کردند و به خود اجازه گفتن سخنى در برابر و یا در کنار سخنان ائمه معصوم نمى‌دادند چرا که آنان را مرتبط با مرکز وحى و معدن حکمت مى‌دانستند. حتى اگر مى‌خواستند کتابى غیر روایى به نگارش درآورند سعى مى‌کردند تا از الفاظ روایات استفاده کنند و سخنى غیر از سخن اهل بیت عصمت و طهارت ننویسند. شیخ صدوق از آخرین علماى این دوره به شمار مى‌آید. در تألیفات ایشان همۀ کتاب روایت و یا گرفته شده از الفاظ روایات است، به حدى که برخى از علماى شیعه مى‌گویند اگر دربارۀ مسأله‌اى روایتى نیافتیم به الفاظ شیخ صدوق نیز مى‌توانیم استناد کنیم چرا که الفاظ ایشان همه استفاده شده از الفاظ روایات است.

شیخ صدوق در این کتاب حدود 6 هزار روایت نقل کرده است که عموما در بارۀ مباحث فقهى و احکام شرعى است.

به نقل از نرم افزار «جامع فقه اهل بیت علیهم السلام 2»، مرکز تحقیقات کامپیوترى علوم اسلامى‌ (نور)

تعداد صفحات : 0

آمار سایت
  • کل مطالب : 10
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 29
  • بازدید کننده امروز : 30
  • باردید دیروز : 34
  • بازدید کننده دیروز : 35
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 321
  • بازدید ماه : 468
  • بازدید سال : 5586
  • بازدید کلی : 94529
  • کدهای اختصاصی