loading...

یادداشت‌های یک طلبه

Content extracted from http://panahzadeh.blog.ir/rss/?1746811258

بازدید : 6
شنبه 29 فروردين 1404 زمان : 1:51
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

یادداشت‌های یک طلبه

جمعه, ۳۰ فروردين ۱۴۰۴، ۱۱:۱۰ ب.ظ

یادداشت‌های یک طلبه

در تفسیر قمی‌نحوه شهادت حضرت حمزه سیدالشهداء علیه‌السلام عموی رسول خدا صلّی الله علیه و آله چنین نقل شده است:

«وَ کَانَتْ هِنْدُ بِنْتُ عُتْبَةَ فِی وَسْطِ الْعَسْکَرِ، فَکُلَّمَا انْهَزَمَ رَجُلٌ مِنْ قُرَیْشٍ رَفَعَتْ إِلَیْهِ مِیلًا وَ مُکْحُلَةً- وَ قَالَتْ إِنَّمَا أَنْتَ امْرَأَةٌ فَاکْتَحِلْ بِهَذَا»

([در جنگ احد] هند بنت عتبه در میان لشکر بود و هرگاه مردی از قریش مغلوب می‌شد، چوب و سرمه‌‌‌ای به سوی او می‌افکند و می‌گفت: تو فقط یک زن هستی، پس این را بر سرمه خود بگذار)؛

«وَ کَانَ حَمْزَةُ بْنُ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ یَحْمِلُ عَلَى الْقَوْمِ فَإِذَا رَأَوْهُ انْهَزَمُوا وَ لَمْ یَثْبُتْ لَهُ وَاحِدٌ»

(حمزه بن عبدالمطلب به مردم حمله می‌کرد و هرگاه دشمن او را می‌دیدند فرار می‌کردند و هیچ یک از آنها در برابر او محکم نمی‌ایستاد)؛

«وَ کَانَتْ هِنْدُ بِنْتُ عُتْبَةَ قَدْ أَعْطَتْ وَحْشِیّاً عَهْداً- لَئِنْ قَتَلْتَ مُحَمَّداً أَوْ عَلِیّاً أَوْ حَمْزَةَ لَأَعْطَیْتُکَ رِضَاکَ»

(هند بنت عتبه وحشی را عهد کرده بود اگر محمد، علی یا حمزه را می‌کشتی، تو را راضی می‌کنم)؛

«وَ کَانَ وَحْشِیٌّ عَبْداً لِجُبَیْرِ بْنِ مُطْعِمٍ حَبَشِیّاً، فَقَالَ وَحْشِیٌّ أَمَّا مُحَمَّدٌ فَلَا أَقْدِرُ عَلَیْهِ وَ أَمَّا عَلِیٌّ فَرَأَیْتُهُ رَجُلًا حَذِراً- کَثِیرَ الِالْتِفَاتِ فَلَمْ أَطْمَعْ فِیهِ»

(وحشی غلام جبیر بن معتم حبشی بود. وحشی گفت: در مورد محمد [صلّی الله علیه و آله]، من نمی‌توانم او را کنترل کنم؛ اما علی را مردی محتاط دیدم که زیاد به اطراف نگاه می‌کرد، پس امیدی به او نداشتم)؛

«قَالَ فَکَمَنْتُ لِحَمْزَةَ فَرَأَیْتُهُ یَهُدُّ النَّاسَ هَدّاً- فَمَرَّ بِی فَوَطِئَ عَلَى جُرُفِ نَهَرٍ فَسَقَطَ، فَأَخَذْتُ حَرْبَتِی فَهَزَزْتُهَا وَ رَمَیْتُهُ فَوَقَعَتْ فِی خَاصِرَتِهِ- وَ خَرَجَتْ مِنْ مَثَانَتِهِ مُغَمَّسَةً بِالدَّمِ فَسَقَطَ فَأَتَیْتُهُ- فَشَقَقْتُ بَطْنَهُ وَ أَخَذْتُ کَبِدَهُ وَ أَتَیْتُ بِهَا إِلَى هِنْدٍ فَقُلْتُ لَهَا هَذِهِ کَبِدُ حَمْزَةَ»

(گفت: در کمین حمزه نشستم و دیدم که مردم را تهدید می‌کند. از کنارم رد شد و پا به ساحل رودخانه گذاشت و افتاد. نیزه ام را گرفتم و تکان دادم و به طرفش پرتاب کردم. به کمرش خورد و غرق در خون از مثانه اش بیرون آمد. او افتاد. به سمتش رفتم و شکمش را باز کردم و جگرش را گرفتم. آن را نزد هند آوردم و به او گفتم: این جگر حمزه است)؛

«فَأَخَذَتْهَا فِی فِیهَا فَلَاکَتْهَا فَجَعَلَهَا اللَّهُ فِی فِیهَا مِثْلَ الدَّاغِصَةِ فَلَفَظَتْهَا وَ رَمَتْ بِهَا فَبَعَثَ اللَّهُ مَلَکاً فَحَمَلَهَا وَ رَدَّهَا إِلَى مَوْضِعِهَا»

(پس هند آن را در دهان گرفت و جوید و خداوند آن را مانند پرستو در دهانش قرار داد و آن را تف کرد و دور انداخت. سپس خداوند فرشته‌‌‌ای را فرستاد که آن را حمل کرد و به جای خود بازگرداند)؛

حضرت اباعبدالله امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

«یَأْبَى اللَّهُ أَنْ یُدْخِلَ شَیْئاً مِنْ بَدَنِ حَمْزَةَ النَّارَ»

(خداوند از داخل شدن هیچ عضوی از بدن حمزه در آتش ابا دارد و لذا خودداری کرد)؛

«فَجَاءَتْ إِلَیْهِ هِنْدٌ فَقَطَعَتْ مَذَاکِیرَهُ وَ قَطَعَتْ أُذُنَیْهِ وَ جَعَلَتْهُمَا خُرْصَیْنِ‏ وَ شَدَّتْهُمَا فِی عُنُقِهَا، وَ قَطَعَتْ یَدَیْهِ وَ رِجْلَیْه‏»

(پس (هند نزد حمزه علیه‌السلام آمد و اندام تناسلی او را برید و گوشهایش را برید و دستبندهایی ساخت و به گردنش بست. دست و پای او را هم برید).

قمى، على بن ابراهیم، تفسیر القمی، ج ‏1، ص 116؛ 2جلد، دار الکتاب - قم، چاپ: سوم، 1404ق.

تعداد صفحات : 0

آمار سایت
  • کل مطالب : 10
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 10
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 173
  • بازدید کننده امروز : 174
  • باردید دیروز : 212
  • بازدید کننده دیروز : 31
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 708
  • بازدید ماه : 855
  • بازدید سال : 5973
  • بازدید کلی : 94916
  • کدهای اختصاصی